نامه ای به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)...
راضیه در 13 سالگی به امام زمان اینگونه نامه نوشته بود :
نشانش گیرنده : کوچه ی انتطار ؛ پلاک یا مهدی _عجل الله تعالی فرجه_ !
نمی دانم کجایی یا مهدی (عج) شاید در دلم باشی، یا شاید من از تو دورم .
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام من به یوسف گمگشته ی حضرت زهرا _سلام الله علیها_ و گل خوشبوی گلستان انتطار .
ای دریای بیکران ، آفتاب روشنی بخش زندگی من ، که تلأتو چشمانت همانند خورشید صبحدم
ازدرون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند . توکلید درِ تنهایی من !
من تورا محتاجم . بیا ای انتظار شب های بی پایان ، بیا ای الهه ی نازمن ، که من از نبودن توهیچ و پوچم .
بیا و مرا صدا کن ، دست هایم را بگیر و بلند کن مرا . مرا با خود به دشتِ پرگلِ اقاقی ها ببر .
بیا و قدم های مبارکت را روی چشمانم بگزار . صدایم کن و زمزمه ی دل نواز صدایت را در گوش هایم
گذرا کن .
من فدای صدایت باشم . چشمان انتظار کشیده من هر جمعه به یادت اشک می ریزند و پاهایم سست می شوند تا به مهدیه ی نزدیک خانه مان روم و اشک هایم هرجمعه صفحات دعای ندبه را خیس می کند .
من آنها را جلو پنجره اتاقم می گذارم تا بخار شود و به دیدار خدا برود . به امید روزی که شمشیرم
باشما بایارود و بر سر دشمنان فروز آید .
یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک دوستدار عاشقانه شما راضیه کشاورز .
نظرات (۰)