ثانیه آخر امتحان...

می خواهد از این سکوت آزاد شود
در سبز ترین حنجره فریاد شود
این مرد که در خون و خطر می رقصد
یک روز قرار بود داماد شود
...کتابچه ی دعای کمیل، همیشه باهاش بود.بعد از هر نماز، فراز هایی از دعا را می خواند. یک بار به شوخی بهش گفتم: آقا محمد، دعای کمیل مال شب های جمعه ست، چرا شما هر روز بعد از هر نمازی دعا می خوانی؟ گفت:« مگر انسان فقط شبهای جمعه، به خدا نیاز دارد؟! ما هر لحظه به خدا احتیاج داریم! دعا کردن، پاسخ به همین نیاز ماست.»
امام علی(علیه السلام):
هر کس همیشه به ذکر و یاد خدا مشغول باشد، خداوند او را خوش نام می کند.
غررالحکم، ح ۸۲۳۵
سلام دوستان،امیدوارم امتحانارو خوب پشت سر گذاشته باشید...
به اطلاع میرسانم سه شنبه، چهارشنبه و پنج شنبه (مورخ21 و 22 و 23 خردادماه) بعد ازنماز مغرب و عشاء در مصلّی امام خمینی(ره)،ویژه برنامه جشن اعیاد شعبانیه برگزار میشه با سخنرانی حاج آقا "داستانپور"
حتماً بیاید...
چون امتحانا هم تموم شده و به قول معروف:"هیچ عذری پذیرفته نیست"!!!!
معلّم وارد کلاس شد و شروع به حاضر و غایب کردن کرد....
بزرگراه همت................حاضر
غیرت همت.................غایب
ورزشگاه همت.............حاضر
مردونگی همت............غایب
مرام همت...................غایب
سمینار همت..............حاضر
اقایی همت..................غایب
صداقت همت..............غایب
همایش همت..............حاضر
صفای همت................غایب
عشق همت................غایب
آرمان همت...............غایب
یاران همت...............غایب
تیپ همت................حاضر
تعداد غایب ها از حاضرها بیشتر بود...
کــــــلــــــــاس:
تـــعـــطـــیـــل
اندام گسسته ی تو یا زهرا گفت
حتی لب بسته ی تو یا زهرا گفت
وقتی در آسمان برویت وا شد
پهلوی شکسته ی تو یا زهرا گفت
آن روز، به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجیبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد وسوره می خواند مثل اینکه خدا را می بیند، ذکر ها را دقیق و شمرده ادا میکرد. بعد ها در مورد نحوه ی نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت: اشکال کار کا اینکه برای همه وقت میزاریم، جز برای خدا!!! نمازمون رو سریع میخونیم و فکر میکنیم زرنگی کردیم: اما یادمون میره اونی که به وقت ها برکت می ده، فقط خود خداست.
این روز بر همه شما دوستان تسلیت باد...
شهادت حضرت امام موسی کاظم(ع) و هم چنین سالگرد رحلت رهبر کبیر انقلاب اسلامی رو به همه تسلیت میگم...انشاءالله خداوند رهبرمان سیّد علی رو سالم و تندرست نگه داره...
امروز من به مناسبت سالگرد رحلت امام براتون نوحه ی "یاد امام و شهدا" از "حاج سعید حدّادیان" رو آماده کردم که انشاءلله دانلود کنید...
البتّه میدونم بیشترتون هم به این نوحه گوش دادید هم احتمالا داریدش اما گوش کردن دوبارش خالی از لطف نیست...
سلام.ایشالا که از امتحانا خسته نشده باشید.
یکی از رفقا چند رو پیش نظر گذاشته بودن که لطفا مناجات راغبین از حاج میثم مطیعی که مخصوص همین شب ها (شب های رجب)هست رو بذارید برای دانلود.من دانلودش کردم و گوشش دادم و باید اعتراف کنم واقعا عالی و بی نظیر بود.به خاطر همین به بچه های سایت(سایت هیئت)گفتیم و اونها هم گذاشتنش برای دانلود.
پیشنهاد می کنید حتما دانلودش کنید.ما رو هم یادتون نره دعا کنید
یا علی
یا جواد الائمه ادرکنی
باز بر نخل ولایت ثمری داده خدا
آسمان عظمت را قمری داده خدا
در بهاری همه زیبائی و امید و صف
گلشن مهر و وفا را ثمری داده خدا
دهم ماه رجب لیله قدر دل ماست
وه بر این شب چه مبارک سحری داده خدا
شب قدر است بخوان سوره کوثر زیرا
به رضا(ع) کوثر وقدر دگری داده خدا
حجره کوچک ریحانه بهشتی دگر است
که بر این خانه صفای دگری داده خدا
به جهان بشریت زحریم ملکوت
با جمال ملکوتی بشری داده خدا
تا که در بادیه عشق توقف نکند
باز این قافله را راهبری داده خدا
همه از مرحمت این پدر و این پسر است
هر چه بر هر پسر و هر پدری داده خدا
همچو او نیست دگر پر برکت . مولودی
مقدمش را چه مبارک اثری داده خدا
اولیاء جمله جوادند . ولیکن زجواد(ع)
جود را جلوه تابنده تری داده خدا
می خواهد از این سکوت آزاد شود
در سبزترین حنجره فریاد شود
این مرد که در خون و خطر می رقصد
یک روز قرار بود داماد شود
یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می شدم، نیم خیز هم که شده، از جاش بلند می شد. می گفتم: علی جان، مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت می دهی؟می گفت:«احترام به والدین، دستور خداست.» یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود که یه مُشت لباس نشُسته گوشه ی حیاطه، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند. وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست، چطوری این همه لباس را شستی؟ گفت:اگه دو دست هم نداشتم، باز هم وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و تو، زحمت شستن لباس هارا بکشی!
مردی خدمت پیامبر آمد و تا سه مرتبه از ایشان پرسید: به چه کسی نیکی کنم؟ در هر سه مرتبه، پیامبر(ص) فرمود:«به مادرت.» مرتبه چهارم که این سوال را تکرار کرد، رسول خدا(ص) فرمود: «به پدرت.»
منتخب میزان الحکمه،ص615،ح6757
ما هم از دعای خیرتون بی نصیب نکنید...
حضرت امام خمینى(ره):
آقاى خامنهاى، در بین متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى،نعمتى است که چون خورشید، روشنى مىدهد
من آقاى خامنهاى را بزرگ کردم. (او کسى است) که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است؛متعهد و مبارز در خط مستقیم اسلام و عالم به دین سیاست.
اینجانب که از سالهاى قبل از انقلاب با (ایشان) ارتباط نزدیک داشتهام و همان ارتباط بحمدالله تعالى تاکنون باقى است، (ایشان) را یکى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مىدانم و چون برادرى که به مسائل فقهى آشنا (بوده) و متعهد به آن (هستند) و از مبانى فقهى مربوط به ولایت مطلقه فقیه جداً جانبدارى (مىکنند)، مىدانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى، از جمله افراد نادرى (هستند) که چون خورشید، روشنى (مىدهند).
به ادامه مطلب مراجعه کنید...
ان شاءالله که امتحانات رو با آمادگی کامل شروع کرده باشید.
از اونجایی که نظرات شما بازدیدکننده های محترم خصوصا بچه های مدرسه برامون خیلی مهمّه میخواستیم تو دو زمینه نظراتتون رو بدونیم.
اول اینکه به نظر شما قالب فعلی خوبه یا قالب سابق؟؟؟
و دوم هم اینکه نظرتون راجع به اسم وب چیه؟اگه خوشتون نمیاد پیشنهاد بدید چه اسمی بذاریم.
توی قسمت نظرات منتظرتون هستیم.
راستی اصل کاری رو یادم رفت بگم،از بین کسایی که نظر میذارن به قید قرعه به یک نفر یه کارت شارژ،جایزه میدیم.پس اسم و شمارتون رو هم برامون بنویسید.
منتظریم...
برای دانلود«بانک جامع سؤلات درس تاریخ اسلام(2) سال سوّم رشته علوم و معارف اسلامی» :
هزینه دانلود:یک صلوات بر محمّد و آل محمّد
ما را به تب گلوله ها بسپارید خاکسترمان را به خدا بسپارید
سخت است میان خاک و خون رقصیدن؟!
این کار بزرگ را به ما بسپارید
پیکرش را با دو شهید دیگر ،تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سرد خانه می گفت : یکی شان آمد به خوابم وگفت : " جنازه ی من رو فعلا تحویل خانواده ام ندید! " از خواب بیدار شدم.هر چه فکر کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم´، گفتم ولش کن خواب بوده دیگه. فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت. این بار فورا اسمشو پرسیدم. گفت : امیر ناصر سلیمانی. از خواب پریدم و رفتم سراغ جنازه ها. روی سینه ی یکی شون نوشته بود: " شهید امیر ناصر سلیمانی ". بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ خانواده اش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند ، شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره!
و به کسانی که در راه خدا کشته می شوند، مرده نگویید، بلکه آنها زنده اند اما شما درک نمی کنید!
سوره بقره ، آیه ۱۵۴