قوت ها و کاستی های «نقطه سر خط»/ آیا خدایی هم وجود دارد؟

فرق طنز با فکاهی در همین پیام داشتنش است. در فکاهی، مخاطب پای فیلم می نشیند تا دقایقی از عالم و آدم دور باشد و غرق در لذت شود و برای چند لحظه هم که شده، غم ها و غصه های عالم را فراموش کند. اما در طنز، مخاطب می خندد، ولی همراه با خنده، دلش هم می سوزد، به فکر هم فرو می رود، غیرتش هم می جوشد، حس انسان دوستانه اش هم بر می انگیزد.

مشکلی که همواره در سینما و بعضاً در تلویزیون با آن مواجه بوده ایم و گویا تذکرها قصد ندارد تأثیری روی آن بگذارد، «اختصاص فضای فیلم ها و سریال ها به خانواده های مرفه و نسبتاً بی درد» است. خانواده هایی که آنچنان خوشی زیر دلشان زده که دل درد گرفته اند. البته هر فیلمی که به زندگی پولدارها بپردازد، الزاماً بی درد و بی فایده نیست؛ اگر فیلم ساز بتواند دردهای پنهان در زندگی یک پولدار را نشان دهد و ثابت کند که پول، خوشبختی نمی آورد و مانند آب شور است، باز هم اثرش قابل تحسین و حتی دینی است.

«نقطه سر خط» مطابق آثار قبلی آقاخانی، به چند خانواده مستضعف (یا به ادبیات آقای هاشمی «آسیب پذیر») اختصاص دارد که در آنِ واحد، درگیر چند مشکل اقتصادی شده اند. از طرفی دخترانشان در شرف ازدواج اند و از طرفی مهلت اجاره خانه شان تمام شده و صاحبخانه سنگ دل و لجباز نیز قصد بیرون راندن آنها در فصل سرما را دارد که این کار را هم می کند. پدر خانه (حمید لولائی) همزمان درگیر چند مشکل شده؛ وی درست در روز گرفتن وام، بازنشسته شده و از آن محروم می ماند. درست روزی که قصد دریافت وام دیگری را دارد و خانواده اش اثباب منزل را بار وانتی کرده اند تا به خانه جدید بروند، وام دهنده زیر قولش زده و تصمیم می گیرد وام را به برادر زنش بدهد و به این ترتیب، آنها از آن خانه هم محروم می مانند.

 در اینجا صحنه های زیبایی از کمک دوستان مستضعف این مرد به او و خانواده اش و دلسوزی های از جان و دلشان به نمایش در می آید که در کنار خودخواهی آن وام دهنده، ترکیب فوق العاده ای را می آفریند. آقاخانی به زیبایی تمام، «انسان های درد دار» را که در غبار بی خبری و غفلت جامعه پنهان و استخوان هایشان زیر چرخ های توسعه در حال خرد شدن است را به صفحه تلویزیون می آورد و احساسات دگردوستانه بشر خودمحور مدرن را به جوشش در می آورد. در مجموع می توان «نقطه سر خط» را از محصولات برجسته صدا و سیما (مانند اکثر کارهای آقاخانی) دانست.

اما شاید رعایت دو نکته بتواند در ارتقای سطح اثر اینگونه سریال ها مفید باشد. اول اینکه هیچگاه نباید مشکلات انسان ها را طوری نشان داد که گویا خدایی وجود ندارد. اولاً باید دانست که تمام بلاها به دست تقدیر الهی و محک و ابتلایی برای رشد انسان است. ما به مبلمان تکیه ندادیم و کنار گرمای بخاری و با شکم سیر، راجع به بیچارگان اظهار نظر نمی کنیم. بلا مخصوص انسان است و دنیا با بلا عجین شده است؛ منتها اگر ندانیم این بلاها از کجا می آید، چرا می آید و از همه مهمتر، در هنگام آمدنش چه باید کرد، در کوران آنها نابود می شویم.

در تعبیری ذوقی، بلا صدای خداوند است که به بنده اش می گوید: «دلم برایت تنگ شده. خیلی وقت است با هم حرف نزدیم». بلا تلنگری است از سمت خدا به انسانی که آنقدر دنیا را جدی گرفته که فراموش کرده اصلاً برای چه به آن آمده و وقتش رو به تمام شدن است. اگر بلا نبود، ما در سرگرمی ها و دل مشغولی های دنیایی آنچنان غرق می شدیم که فراموش می کردیم خدایی هم داریم که دوست دارد با او حرف بزنیم. پس با مراقبت از شعاری نشدن کار، می بایست ابتلائات را هدفمند نشان داد و پایانشان را نیز با راه حل واقعی، یعنی رجعت دوباره به خداوند.

ثانیاً توجه به این نکته که نزول بلا بر هر فرد، متناسب با ظرفیت او و از طرف خدای مهربان اوست. بلا برای همه است و برای همه متناسب. لذا نباید طوری القاء کرد که گویا همه ی بلاهای عالم بر سر یک نفر خراب شده و تمامی هم ندارد. بلاها باید متناسب و هدفمند باشد؛ خوب است ما نشان دهیم که نامهربانی هایمان، چطور دیگران را آزار می دهد، اما نباید فراموش کنیم که این خداست که تنظیم می کند هر کس چه مقدار نامهربانی بچشد و در این تنظیم، ظرفیت ما را نیز لحاظ می کند. چه خوب است فیلم ها بتوانند به زیبایی نشان دهند که هر بلا، نتیجه ی کدام جفای فرد در حق دیگران و یا خودش است.

نکته دوم که به ارتقای سطح پیام این چنین آثاری کمک می کند، «عدم محدودیت آنها در مشکلات اقتصادی» است. حال که می خواهیم حس دگردوستی و ایثار را در مخاطبانمان بر انگیزیم، خوب است این برانگیختن را تنها منحصر در مشکلات معیشتی نکنیم. بلکه از «دردهای فرهنگی» هم استفاده کنیم. نمونه البته ایراد دار این کار، «سقوط یک فرشته» است که نشان می دهد چطور لاابالی گری و بی عفتی یک دختر، بنیان یک خانواده را به هم زده و موجب مشکلات عدیده می شود. البته باید توجه داشت که باز مجدداً مشکلات فرهنگی را سوار بر مشکلات اقتصادی نکنیم؛ مثلاً اگر می خواهیم سقوط یک دختر را نشان دهیم، آن را به «فقر» بازنگردانیم و دلیلش را مستقیماً فرهنگی نشان دهیم.

البته نباید پنداشت که با اینکار، قصد داریم انتقادات از دولت (ضعف در تأمین معاش مردم) را کمرنگ کنیم؛ بلکه قصد داریم «سطح مطالبات مردم از حکومت» را از معشیت فردی به دردهای کلان تر ارتقاء بخشیم. دولت و حکومت اگر در عرصه اقتصاد مقصر باشد، در عرصه فرهنگ به مراتب مقصرتر است و باید این مطالبه را از او خواست.

 

منبع:سایت 598


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

فرم ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

انجمن اسلامی دبیرستان پسرانه معارف شهرکرد

بسم الله الرحمن الرحیم

لينک هاي مفيد

اطلاعات سايت

  • پست الکترونيک:
  • مدير سايت:
  • تاريخ امروز: شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۷:۳۹ ق.ظ
  • قدرت گرفته از بلاگ بيان